دیروز به دعوت یکی از دوستانِ  جان ، به مراسمی سرو سرای کهن رفتم ، که از طرف موسسه ی خردسرای فردوسی و با همکاری باغ حکمت ترشیز برگزار شده بود.مراسم فوق العاده ای بود ، با حضور دکتر یاحقی ، دکتر سادات ، دکتر رامپور صدر نبوی ، دکتر خسروی و دکتر خاتمی پور و  جمع زیادی از عاشقان ادبیات و فرهنگ.


درباره سرو هزار و چهارصد ساله ی ترشیز بسیار سخن رفت ، سروی که یکی از هدایای سه گانه ی زرتشت پیامبر بود به گشتاسب شاه ، و در ترشیز کاشته شد و عمرش به هزار و چهارصد و پنج سال ( و بنا به محاسبه ای ، به هزار و چهارصد و پنجاه سال) رسیده بود؛سروی که هنوز پابرجا و بالنده بود، اما دریغ از تنگ چشمی خلیفه ی آن دوران ، متوکل عباسی  ؛متوکل دستور قطع این سرو کهنسال را صادر کرد و برای دیدن شکوه و عظمت این درخت ، دستور داد آن را بر اشتران حمل کنند و شاخه های ان را نیز در نمد بپیچند و در مقصد به یکدیگر متصل کنند و دوباره درخت را سرپا کنند تا بتواند ان را ببیند! تلاش های موبدان برای منصرف کردن عاملان  این تصمیم کارگر نیفتاد و این درخت را سرانجام قطع کردند و بار کاروان نموده ، به بغداد فرستادند ، و عجیب آنکه وقتی این درخت به یک منزلی بغداد رسید ، غلامان بر سر متوکل ریختند و او را کشتند ، پیش از آنکه بتواند عظمت درخت را ببیند.


مویه ها باید سر داد ، در غم نابود کردن این سرو کهن سال ، اما همه ی کاری که میتوان کرد ، مویه نیست، سرو را باید زنده نگاه داشت ، درختی ست پر برکت ، خوشبو ، و سهی، یاد سرو را باید زنده نگاه داشت!


پیوند انسان و گیاه از دیرباز مشهود بوده است؛بوجود آمدن انسان از ریواس بنا به اعتقاد زرتشتیان ، تجلی حیات سیاوش پس از بی گناه کشته شدن  به صورت گیاهی(بنا به قولی سرو) که از خونش رویید ، اهداء سرو به گشتاسب شاه از سوی زرتشت ، تماما نشانه های پیوند دیرین انسان و گیاه است.


این نوشته را بر اساس مطالعات قبلی خود و نیز مطالب مطرح شده در مراسم دیروز به رشته ی تحریر درآوردم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

غریبانه ketab4You مردم جنوب M-ilono | میلونو آکادمی اسپیرولینا کتاب‌یار I love camera bye Jenny